loading...
فان شگفت انگیز
amirreza بازدید : 1 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (0)
روز گذشته اگر گذر رهگذر به خیابان ولیعصر تهران می‌افتاد جماعت 150 نفره معتادان بهبودیافته موسسه طلوع بی‌نام‌نشان‌ها را با همین کاورهای زردرنگ می‌دید.
 
فقط برای ته‌سیگار نیامده بودند. آمده بودند باور جمع کنند، از میان رهگذرهایی که شتاب زندگی آنها را با خود می‌برد در طول خیابان ولیعصر، رهگذرها اما گاه برمی‌گشتند و با کنجکاوی به چهره‌های دردمند بهبودیافته، که در پی باور آمده بودند، نگاهی می‌انداختند. 
«ببخش و باورم کن»، این جمله‌ای است که روی کاورهای زردشان نقش بسته است. روز گذشته اگر گذر رهگذر به خیابان ولیعصر تهران می‌افتاد جماعت 150 نفره معتادان بهبودیافته موسسه طلوع بی‌نام‌نشان‌ها را با همین کاورهای زردرنگ می‌دید. جماعتی با مشمع‌های بی‌رنگ که ته‌سیگارها را از پیاده‌رو خیابان ولیعصر تهران برمی‌داشتند و در آن می‌انداختند.


 تصاویری از جمع آوری داوطلبانه ته سیگارها در تهران

تصاویری از جمع آوری داوطلبانه ته سیگارها در تهران
 


قرارشان هشت صبح است از میدان تجریش تا چهار راه ولیعصر می‌روند. همه آمده‌اند، از زن و مرد و پیر و جوان در فراخوان موسسه طلوع و اکبر رجبی که آنها عمو اکبر صدایشان می‌کنند. همه‌شان یک‌جور آشنا شده‌اند، در سه‌شنبه‌شب‌های کارتن‌خوابی، سرما، گرما، گرسنگی، خماری و تزریق با بچه‌های طلوع. یک وعده غذای گرم گرفته‌اند و رفته‌اند سرا برای ترک، حالا بهبودیافته‌اند. 

جلو جمعیت پلاکاردی دست گرفته‌اند و حامد 19ساله و رضای 26ساله آن را حمل می‌کنند و رهگذران بر آن یادگاری می‌نویسند. کمی پس از پلاکارد چرخ دستی را به پیش می‌رانند که پر از گل سنبل است برای هدیه به رهگذران و بر رویش گلدانی بلوری است که ته‌سیگارها را داخلش خالی می‌کنند. جلو چرخ‌دستی نوشته‌ای به چشم می‌آید به این مضمون که «این سرا را مهر بیش از این است.»

 
تصاویری از جمع آوری داوطلبانه ته سیگارها در تهران
 

دوتایی‌شان مشغول پچ‌پچ‌اند که خبرنگار گفت «ته‌سیگارها رو می‌خوای چیکار؟» گفتم: «واسه بساط قبل از عیدمون می‌خوام.» می‌زنند زیر خنده. پشت کاورهای زردشان اثر انگشت است و عنوان طلوع بی‌نام و نشان‌ها. ساعت حدودای 10 است که به پارک ملت می‌رسیم اندکی وقت برای استراحت و عکس یادگاری. 

به‌سراغ مجتبی می‌روم. سرحال و سرزنده است. با پوستی گندمگون و موهای خرمایی که کج شانه کرده است. 

می‌گوید: «چی بگم؟ از سر خط بگم؟ من مجتبی هستم حول‌وحوش هشت سال کارتن‌خواب بودم تو آزادگان. یکی از مکان‌هایی است که بچه‌های طلوع می‌آیند و غذا پخش می‌کنند. من باورم نسبت به کمپ ضعیف شده بود. در برخورد اول رفتم دیدم یک دنیای دیگه است و تو سرا پاک شدم و تا الان در خدمت طلوع هستم.

چند نفر شبیه خودت رو دیدی؟ 

-«از پارسال تا الان شاید بگم 600، 700 نفر. هیچ جا چنین عشقی ندیدم درکشان نسبت به کارتن‌خواب و معتاد بالاست من که خودم همدردم چنین درکی ندارم. در طلوع، کار نشریه می‌کنم.»

علیرضا چرخ‌دستی را می‌راند. فربه است و سبزه‌رو با موهای جوگندمی. می‌گوید: «تو حلقه دروازه غار با طلوع آشنا شدم. 11سال کارتن‌خواب بودم و بعد آمدم سرا. الان 70روز است بهبودی دارم و تو هیات تحریریه نشریه هستم.» 

می‌گوید: خیلی نیاز داریم جامعه باورش نسبت به ما قوی شود خیلی فعالیت می‌توانم بکنم اگر اعتماد به نفسم بر‌گردد، می‌توانم همان‌چیزی را که جامعه به من داده به جامعه بازتاب دهم. «کارما» را دوباره برگردانم و به همدردهای خودم و جامعه کمک کنم. من امروز که از میدان تجریش با بچه‌ها راه افتادیم شروع کردم به گزارش‌نوشتن و توصیف شوروحال بچه‌ها.

 
تصاویری از جمع آوری داوطلبانه ته سیگارها در تهران
 

می‌گویم: یک بخشی را می‌خوانی؟ پاسخش مثبت است و شروع می‌کند از روی سالنامه سرمه‌ای‌اش خواندن: «خدای من چه ذوق و شوقی، همه در تکاپو بودند. یکی در حال لباس‌پوشیدن بود، یکی در حال اصلاح‌کردن، همگی همت کردند و سیگارهای خود را در مرکز گذاشتند همه رهپویانی که روزی به جامعه خود خسارت زده بودند می‌خواستند به خیابان بروند و خسارت خود را جبران کنند.»
اینها را که می‌خواند خواندنش را قطع می‌کند و می‌گوید: «برخورد مردم برایم خیلی جالب بود. برایشان خیلی تازگی داشت. خیلی‌ها با تعجب نگاه می‌کردند. خیلی‌ها به اصطلاح می‌گذشتند اما می‌شد تعجب را در نگاهشان دید. کنجکاو بودند که چه حرکتیه؟ چه‌کار می‌کنند؟ این پیراهن‌های زردی که پوشیدند یعنی چی؟ این دو جمله ببخش و باورم کن یعنی چی؟ خیلی‌ها سوال می‌کردند خیلی‌ها به‌خاطر غرورشان سوال نمی‌کردند اما بازهم پچ‌پچ را داشتند.»

 حسن می‌گوید: یک معتاد 22ساله هستم! 

می‌پرسم: معتاد؟ 

جواب می‌دهد: «من درحال بهبود هستم. حسن سبزه‌رو، بلندقد با چشم‌های بادامی است. می‌گوید: من یکی از کارتن‌خواب‌های دروازه‌غار بودم. هشت‌سال اعتیاد داشتم. از سن پنج‌سالگی با سیگار آشنا شدم. پدرم اعتیاد به ماده سیاه داشت. من خودم حس کنجکاوی داشتم و به‌خاطر همین خیلی زود در سن 14سالگی معتاد شدم با ماده سبز شروع کردم. 

یعنی چی؟ 

حشیش. بعد مواد دیگر را مصرف کردم مثل کراک و شیشه که باعث شد حالت آشفتگی پیدا کنم و چهارسال کارتن‌خواب‌ بشم. یک شب خیلی داغون و از همه‌جا ناامید بودم، یکسری آدم آمدند غذا پخش کردند گفتند همچین موسسه‌ای است و ترک می‌دهند من را برای بار اول فرستادند کمپ، آنجا توانستم ترک کنم و الان 22ماه است پاکم.

 
تصاویری از جمع آوری داوطلبانه ته سیگارها در تهران
 

حامد 19ساله است. می‌گوید: «از 16سالگی تا سه‌ماه پیش اعتیاد داشتم. پارک بودم و سه‌شنبه‌شب در حین مصرف‌کردن مواد بودم که آمدند غذا پخش کنند. گفتند هرکس می‌خواهد ترک کند بیاید سرا، عمو اکبر آمده بود. من تصمیم به ترک داشتم. الان سه‌ماه است سرا هستم. امروز تصمیم به ترک نیکوتین گرفتم.»

رضا 26ساله شش‌ماه از پاکی‌اش می‌گذرد. می‌گوید: «10سال اعتیاد داشتم. چهارسال کارتن‌خواب پارک بودم. خانوم سارا آمده بود غذا بدهد و من که از بچگی مهر مادری بالای سرم نبود زمانی که غذا به من داد مهرش تو دلم افتاد باهاش رفتم سرا.»

می‌گوید: «کار ندارم، زندگی ندارم چون با بابام مصرف می‌کردم. بابام الان پشت‌سرم داره راه میاد جفتمون با هم اومدیم طلوع. داریم پاک می‌شیم. بیرون نه زندگی دارم، نه مکانی. الان خدمت طلوع هستم. همه خانواده ما مصرف‌کننده بودن، تزریق می‌کردن، هرچی داشتیم در مصرف مواد دادیم، چیزی برایمان نماند، حتی فرش زیرپایمان را برای مصرف دادیم برای همین رفتیم کارتن‌خواب شدیم.»

ادامه می‌دهد: آن‌موقع من جوان بودم، برای خرج زندگی و اعتیاد رفتم سر کار، دزدی می‌کردم. چون به‌خاطر مصرف ضایعات دیگر جواب نمی‌داد. مصرف بالا بود روزی صدهزارتومان. 

حسین پدر رضا چهره خیلی شکسته‌ای دارد با کلاه آفتاب‌گیر و صورتی سوخته. تکیده و لاغراندام است. 33سال اعتیاد داشته و شش‌ماه‌ترک است. می‌گوید: «الان در سرا خدمت می‌کنم. بزرگ‌ترین آرزوم این است که اکبر رجبی به رویاهاش برسه. چون اکبر یک‌بار دیگر من را زنده کرد. وقتی رضا معتاد شد من زندان بودم و وقتی بیرون آمدم کار از کار گذشته بود. زمانی که برای رضا تزریق می‌کردم یک چشمم اشک بود یک چشمم خون. رضا نمی‌توانست رگ‌هایش را بگیرد من تزریق می‌کردم. اما این راهی بود که من رفته بودم.»

علی و همسرش هم در میان جمعیت هستند. هردو در طلوع بهبود یافته‌اند و پس از بهبودی ازدواج کرده‌اند. علی، لیدر یکی از گروه‌های یک‌سوی پیاده‌رو است. می‌گوید: من 18سال اعتیاد داشتم. 9سال پیش با رجبی آشنا شدم. من الان هفت‌سال‌وپنج‌ماه‌وچهارروز است که پاکم. 

سارا که همسرم است چهارسال است با طلوع آشنا شده. یکی از سه‌شنبه‌شب‌ها سارا را جذب خودمان کردیم. ما مراسم‌های خاصی اجرا می‌کنیم. در یکی از همین کارها در کنار هم بودیم در نمایشگاه افطار تا سحر برج میلاد یکدیگر را بیشتر شناختیم. سارا یکی از زن‌های آسیب دیده شهر محسوب می‌شود من آنجا تصمیم گرفتم با سارا ازدواج کنم الان در کنار هم هستیم. به خاطر دردها و سختی‌های مشترک خیلی راحت‌تریم.  اکبر رجبی، مدیر موسسه طلوع بی‌نام نشان‌ها خیلی ساعی است در جمع‌آوری ته‌سیگارها. مصاحبه‌مان همراه است با خم‌وراست‌شدن‌هایش و جمع‌آوری ته‌سیگارها و هدایت جمعیت. می‌گوید: شهر ما نیاز دارد به عشق و پاکی. من قول می‌دهم بعد از اینکه بچه‌های طلوع از اینجا رد شدند درخت‌ها زود‌تر جوانه می‌زند. او می‌گوید: از ابتدای امسال تا ماه پیش 850نفر در طلوع پاک شده‌اند و معتادان بهبودیافته‌ای که دیروز سیزدهم اسفند در پس باور آمده بودند، برانگیختن باور از میان رهگذرهای ولیعصر که شتاب زندگی آنها را با خود می‌برد. 

 

تصاویری از جمع آوری داوطلبانه ته سیگارها در تهران

amirreza بازدید : 11 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (0)

این مکان یکی از بهترین مکان ها برای غواصان و شیرجه زدن تا اعماق بالا می باشد.

گودال یا سوراخ بزرگ دین در نزدیکی شهر کلارنس در باهاماس در کشور نیوزلند واقع شده است. این سوراخ بزرگترین سوراخی است کهدر دنیا وجود دارد. عمق این گودال بزرگ به 200 متر میرسد که آن هم توسط آبکاملا پر شده است. قطر ورودی این گودال عظیم بین 25 تا 35 متر است که پس ازورود به 100 متر هم افزایش می یابد. 

با توجه به عمق بالای این گودال و قرار گرفتن آن در آب های کم عمق و روشن ،تفاوت عمده ای بین رنگ این بخش از دریا با بخش های دیگر وجود دارد.کشور نیوزلند از این گودال به خوبی استفادهتجاری میکند. این کشور مسابقات جهانی شیرجه آزاد را در این جا برگزار کرد زیرا این مکان یکی از بهترین مکان ها برای غواصان و شیرجه زدن تا اعماق بالا می باشد. در ادامه این آلبوم تاپ ناپ تصاویری از این گودال عظیم را مشاهده میکنید.

 

 بزرگترین و عجیب ترین گودال جهان در نیوزلند + تصاویر

 بزرگترین و عجیب ترین گودال جهان در نیوزلند + تصاویر

 بزرگترین و عجیب ترین گودال جهان در نیوزلند + تصاویر

 بزرگترین و عجیب ترین گودال جهان در نیوزلند + تصاویر

 بزرگترین و عجیب ترین گودال جهان در نیوزلند + تصاویر

amirreza بازدید : 1 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (0)
 
انجام این عمل ها برای جلوگیری از صدمه زدن به چشم، اندام و ... می باشد که خود نوعی ورزش می باشد.

همانطور که در عکس ها مشاهده میشود در این دبستان چینی برای دور نگاه داشتن سر کودکان از روی کتاب از میله های مخصوصی استفاده میشود

این عمل باعث جلوگیری از صدمه وارد شدن به چشم کودکان میگردد. از طرف دیگر برای درست ایستادن هم ترفند هایی بکار گرفته میشود که در عکس های این آلبوم خواهید دید.


چینی ها و روش جالب برای سلامتی کودکان در مدارس (+عکس)

amirreza بازدید : 1 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (0)
شخصیت شناسی بر اساس رنگ چشم !
 
مطلب زیر که توسط یکی از انجمن های اینترنتی عربی منتشر شده است به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت دارندگان آن می پردازد.   
 
معمولا انسان ها برای به دست آوردن شناخت بیشتر از دوستان و اطرافیان خود و یا شناخت سطحی از کسانی که برای اولین بار با آنها رو به رو می شوند به گزینه های مختلفی پناه می برند که حدس زدن شخصیت طرف مقابل از روی لباس پوشیدن ،امضا و یا شیوه دست دادن او از جمله این امور است .         

شناخت شخصیت افراد از روی رنگ چشم گزینه جدیدی است که در روابط انسانی بی تاثیر نبوده و چنانچه درست به کار رود مشکلات زیادی را حل خواهد کرد .        

رنگ چشم سبز                  

 رنگ چشم سبز نشان دهنده آن است که صاحبان آن شخصیتی قوی و اراده ای بالا دارند. در تصمیم گیری ها، خیلی محکم عمل کرده و تا حدی خود رای و مغرور هستند.این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند و در کمک به دیگران سعی می کنند تا آخرین توان خود را مصرف کنند .               

 رنگ چشم آبی            

 دارندگان چشم های آبی دارای نگاهی عمیق بوده و شخصیتی حساس و شفاف دارند. این افراد به راحتی فکر و نظر خود را به دیگران تحمیل می کنند و به همین نسبت جرات و شجاعت وی‍ژه ای هم به خرج می زنند. قابل توجه است که بیشتر چشم آبی ها طبیعت و احساساتی هنری و ملموس دارند.          

 رنگ چشم مشکی              

صاحبان چشمان مشکی انسان هایی رویایی هستند که در فضای شاعرانه ای زندگی می کنند و همچنین بسیار دست و دل باز هستند. بسیار سعی می کنند با هر چه دارند به دیگران کمک کنند .این افراد همچنین دارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند .            

 رنگ چشم قهوه ای            

چشم قهوه ای سنبل مهربانی و محبت است و هر چه تیره تر باشد مهر و محبت صاحبش بیشتر است. چشم قهوه ای ها بسیار خون سردند و هر چه را که می خواهند به راحتی تصاحب می کنند. چنین به نظر می رسد که این افراد معنای عصبانیت را نمی شناسند و از آرامشی تمام نشدنی بهره مندند.           

 رنگ چشم خاکستری            

 صاحبان چشم های خاکستری دو دسته هستند ، یا از شخصیتی آرام و با اعتماد به نفس برخوردارند و یا شخصیتی عصبی و انقلابی دارند و همیشه به دنبال آرامش می گردند ولی در مجموع انسان هایی سرسخت و سنگین دل هستند.       

رنگ چشم عسلی          

 با وجود اینکه چشم عسلی ها انسان هایی خوش قلب هستند ولی با دیگران صریح نیستند. این افراد همیشه به دنبال دوست می گردند. چشم عسلی ها معمولا از کودکی روی پای خود بزرگ شده و دوست ندارند به دیگران تکیه کنند.

amirreza بازدید : 1 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (0)
راسک بیش از هزار اسلاید از آن دوران تهیه کرده که در تمام این مدت، آن‌ها را در خانه‌ای قدیمی خارج از شهر تورنتو نگهداری می‌کرد. تعدادی از این عکس ها به تازه گی در دویچه وله منتشر شده است.
 
 
«کن راسک» یک کانادایی است که در فاصله سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ به همراه خانواده در ایران زندگی کرده و عکس‌های بسیاری گرفته است. یک ایرانی پس از ۴۰ سال این عکس‌ها را از انبار خانهٔ کن بیرون آورده و آن‌ها را ظاهر کرده است.

به گزارش الف به نقل از خرداد، کن راسک حدود ۴۰ سال پیش در اداره آب و برق تورنتو کار می‌کرد. در آن سال‌ها ایران اجرای برخی پروژه‌های برق را به شرکت‌های خارجی می‌سپرد. یکی از این آن‌ها همان شرکتی بود که راسک در آن کار می‌کرد.

به این ترتیب راسک همراه با خانواده به ایران می‌آید. آن زمان سفارتخانه‌هایی همچون سفارت بریتانیا و آمریکا برای خود مدرسه‌هایی داشتند و فرزندانشان در این مدرسه‌ها تحصیل می‌کردند. با این حال کن تصمیم می‌گیرد در سال‌هایی که ایران است فرزندان خود را به جای این مدرسه‌ها، به مدارس خصوصی ایران بفرستد.

راسک بیش از هزار اسلاید از آن دوران تهیه کرده که در تمام این مدت، آن‌ها را در خانه‌ای قدیمی خارج از شهر تورنتو نگهداری می‌کرد. تعدادی از این عکس ها به تازه گی در دویچه وله منتشر شده است.

 

عکس هایی از ایران قدیم در حدود 42 سال پیش

عکس هایی از ایران قدیم در حدود 42 سال پیش

عکس هایی از ایران قدیم در حدود 42 سال پیش

amirreza بازدید : 15 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (0)
” جاستین بیبر ” طی چند ماه گذشته به دلیل رفتارهای ناشایست و استفاده مداوم از مواد مخدر بارها توسط پلیس امریکا بازداشت شد.
 
 ” جاستین بیبر ” خواننده جوان و پر حاشیه هالیوودی تولد 20 سالگی اش را در کنار خانواده اش جشن گرفت. پدر و مادر جاستین که در سن 2 سالگی او از هم جدا شده بودند برای برپایی جشن تولد او به خانه وی در آتلانتا رفتند.
 
جشن تولد 20 سالگی جاستین بیبر + تصاویر

جشن تولد 20 سالگی جاستین بیبر + تصاویر

این تولد در حالی جشن گرفته شد که والدین ” جاستین بیبر ” قبلا از طریق اینستاگرام تولد او را جداگانه تبریک گفته بودند. ” جاستین بیبر ” در این زمینه در صفحه شخصی اش نوشت :” به تولدم نزدیک میشوم،  امیدوارم دنیا به این اعتقاد برسد که خوبی در همه افراد وجود دارد و با یکدیگر مهربان بودن را بیاموزیم، در کنار هم میتوانیم دنیا را تغییر دهیم. ” جاستین بیبر ” طی چند ماه گذشته به دلیل رفتارهای ناشایست و استفاده مداوم از مواد مخدر بارها توسط پلیس امریکا بازداشت شد.

amirreza بازدید : 5 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (0)
تصاویری از واژگونی کامیون سیمان روی ماشینی که راننده آن خانم 35 ساله ای بود.

راننده کامیون حمل سیمانی در چین هنگام روشن کردن ماشین مقدار زیادی سیمان را روی ماشین زنی 35 ساله میریزد.پس از اینکه نجات دهندگان متوجه میشوند زن هم در ماشین خود به دام افتاده است سریع تلاش می کنند او را نجات دهند و پس از 40 دقیقه این زن خوش شانس تنها با چندین جراحت کوچک نجات پیدا می کند.

 

زنی که زیر کامیون سیمان مدفون شد (+ تصاویر)

زنی که زیر کامیون سیمان مدفون شد (+ تصاویر)

زنی که زیر کامیون سیمان مدفون شد (+ تصاویر)

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 37
  • بازدید سال : 54
  • بازدید کلی : 723